خلاصهای از کتاب مقدس و کتابهای آن
مَرقُس

«از پی من آیید که شما را صیاد مردمان خواهم ساخت.» (مرقس 1: 17)
مرقس مانند متی نام دومی داشت. به او یوحنا نیز میگفتند. یوحنای مرقس، در اورشلیم بزرگ شد، اما هنگامی که پولس رسول برای دیدار به آنجا رفت، تصمیم گرفت که همراه با او به انطاکیه در سوریه برود. بعداً او پولس و عمویش برنابا را در اولین مأموریت موعظهشان نزد غیریهودیان همراهی کرد. او دستیار آنها بود، بنابراین احتمالاً در آن زمان جوان بوده است. در واقع، او حتی ممکن است همان باشد که در انجیل خود، بدون گفتن نامش، به عنوان شاهد دستگیری عیسی در باغ جتسیمانی، "مرد جوانی" توصیف شده است (مرقس 14: 51-52 را ملاحظه کنید). ما دقیقاً نمیدانیم که او چه زمانی انجیل خود را نوشت، اما مطمئناً او در سالهای اولیه مسیحیت در اورشلیم زندگی میکرد. او احتمالاً همان مرقس است که در سلامهای پطرس رسول در اول پطرس 5: 13 گنجانده شده است، بنابراین ممکن است زمانی را صرف سفر با پطرس و ثبت داستانهای عیسی کرده باشد.
رویکرد مرقس این است که رویدادهای هیجانانگیز خدمت عیسی را در عبارات قدرتمند و پویا خلاصه کند. نوشته او "سینوپتیک[1]" نامیده میشود، یعنی دیدی کلی از موضوع بدون گم شدن در جزئیات ارائه میکند. او غالباً از کلمات "در دم"، "بیدرنگ" یا "فوراً" برای توصیف انرژی جوشانی استفاده میکند که با آن عیسی در سراسر جلیل راه میرفت، شفا میداد، تعلیم میداد و مردان و زنان را به دنبال کردن خود فرامیخواند.
سالها پیش، یک هنرپیشه مشهور انگلیسی در لندن یک نمایش تک نفره اجرا کرد که در آن هر شب تمام انجیل مرقس را از حفظ میخواند. سعی کنید مرقس را با صدای بلند برای خود بخوانید، انگار که این یک نمایشنامه است و شما در حال بازی در نقش شخصیتها هستید. یا باب چهار و پنج را با هم بخوانید. در اینجا مرقس یک بیست و چهار ساعت معمولی از زندگی عیسی را شرح میدهد. به این صورت که عیسی بعدازظهر را روی یک قایق ماهیگیری در حالی که با مثلها تعلیم میدهد، سپری میکند. شبهنگام، خسته به ماهیگیران دستور میدهد که او را به آن سوی دریا ببرند. او آنقدر خسته است که در طوفان میخوابد، و برای مقابله با بحران در قایق، باید از خواب بیدارش کنند. صبح روز بعد او یک دیوانه را در ساحل شرقی شفا میدهد (به نحوی، عیسی میدانست که لژیون در آنجا منتظر اوست). وظیفهاش را که انجام میدهد، به سمت غرب دریاچه باز میگردد. او بلافاصله در دریای جمعیت عظیمی که منتظر او هستند غرق میشود. او به کار خود مشغول میشود. زنی را شفا میدهد که دچار خونریزی است. او به خانه یایروس میرود و دختر بیمار رئیس کنیسه (مردی که او به آسانی میتوانست دشمن خود بشمارد) را شفا میدهد. به والدینش دستور میدهد مطمئن شوند که دختر چیزی میخورد، با اینکه خودش وقتی برای غذا خوردن ندارد. یک روز دیگر در حال تمام شدن است و تنها استراحت او چند ساعتی است که خیلی کوتاه در قایق سپری شده بود. مرقس به ما میگوید، این سروری است که ما برای پیروی از وی فراخوانده شدهایم؛ عاشق و کاملاً از خود گذشته.
توجه داشته باشید که مرقس چگونه بارها این را ثبت میکند که عیسی به شاگردانش توضیح داد که قرار است در اورشلیم کشته شود، اما در روز سوم قیام خواهد کرد. مرقس به خوبی تعجب و حیرت آنها را از تصور این ایده توصیف میکند.
شش باب از شانزده باب مرقس به بررسی آخرین هفته از خدمت عیسی و مرگ و رستاخیز او میپردازد. در آخرین باب گسستی وجود دارد، و ممکن است پایان اصلی گم شده باشد، اما او شوک و ناامیدی را که هنگام مرگ عیسی به شاگردان وارد شد، و اینکه چقدر سخت متقاعد شدند که استادشان از مردگان برخاسته است را بطور کامل بیان میکند. او نیز مانند متی کتابش را با مأموریت عیسی برای رسولان، برای رفتن به جهان و موعظه خبر خوش به همه ملتها پایان میدهد.
[1] Synoptic به معنای همنظیر و مختصر میباشد.